منوچهر اسماعیلی


اطلاعات شناسنامه ای

تاریخ تولد: ۱۳۱۸/۰۱/۰۸
تاریخ وفات: ۱۴۰۱/۰۵/۳۱
محل وفات: تهران، ایران
محل دفن: بهشت سکینه کرج، البرز، ایران


دلیل شهرت

هنرمند

دوبلور و مدیر دوبلاژ

علت وفات

بیماری

ایست قلبی، عوارض ناشی از ابتلا به کرونا

توضیحات و جزئیات بیشتر

منوچهر اسماعیلی متولد هشتم فروردین ۱۳۱۸ در کرمانشاه بود. او دوبله فیلم‌های بیشماری را برعهده داشته است و همچنین مدیر دوبلاژ آثار مختلفی بوده است. «خاک»، «تنگنا»، «قیصر»، «بلوچ»، «داش آکل»، «حسن کچل»، «دایره مینا»، «سوته دلان»، «رضاموتوری»، «غزل»، «دایی جان ناپلئون»، «ضربت»، «خط قرمز»، «هزاردستان»، «تاراج»، «طلسم»، «مادر»، «بایکوت»، «دستفروش»، «عروسی خوبان»، «پرستار شب»، «سرب»، «مهاجر»، «ردپایی بر شن»، «بهار»، «بای سیکل ران»، «دزد عروسک‌ها»، «حماسه مجنون»، «سرعت»، «امام علی(ع)»، «کاراگاه»، «دکل»، «ترن»، «دو خواهر»، «پهلوانان نمی‌میرند» و «ناخدا خورشید» ازجمله آثار ایرانی هستند که اسماعیلی در آنها نقش گفته و یا سرپرستی دوبلاژشان را بر عهده داشت.

اسماعیلی به صحبت کردن به جای چند شخصیت در یک فیلم با صداهای متنوع و تیپ گویی (صحبت با صداهای مختلف) شهرت داشت. او در فیلم قصیر به کارگردانی مسعود کیمیایی به جای کاراکترهای قیصر و خان دایی و در هزاردستان به کارگردانی علی حاتمی، اسماعیلی به جای شعبان (محمدعلی کشاورز)، به جای رضا تفنگچی (جمشید مشایخی) و هزاردستان (عزت‌الله انتظامی) و جمشید لایق صحبت کرد.

او همچنین صداپیشگی در آثار سینمایی خارجی بسیاری را هم در کارنامه حرفه‌ای خود داشت و به جای آنتونی کوئین در نقش حمزه در فیلم محمد رسول‌الله صحبت کرده بود و دوبله بازیگران مطرحی چون استیو مک کوئین، همفری بوگارت، چارلتون هستون، آنتونی کویین، گریگوری پیک، یول براینر، ریچارد برتن، سیدنی پوآتیه، پیتر فالک، مارچلو ماسترویانی و کرک داگلاس را برعهده داشت.

اسماعیلی در گفت و گویی درباره سیر هنری‌اش گفته بود: «اولین علاقه من تئاتر بود، آن زمان تئاتر جایگاه محکمی داشت و کار عموم کسانی که علاقمند به سینما بودند، از تئاتر شروع شده بود. این حرفه در مدارس، دبیرستانها و دانش‌سراها بسیار جا افتاده بود و علاقه مندان را دور خودش جمع می‌کرد. سینمای آن موقع مطلوب همه نبود و خیلی طول کشید تا زمینه برای ورود خیلی از افراد به سینما فراهم شد. تئاتر هم چند دسته بود، تئاتر "روحوضی"، "خانوادگی" و تئاترهای سنگین. تجربه تئاتری من تقریبا به دوران دبیرستان برمی‌گردد که هیچ وقت هم به طور حرفه‌ای ادامه پیدا نکرد. من به همراه بهروز وثوقی که همکلاس بودیم و چند نفر دیگر نمایش ترجمه‌ای گیر آوردیم و به روی صحنه بردیم و در ادامه هم اجراهایی را در دو سانس برای خانواده‌ها که از طرف وزارت فرهنگ دعوت می‌شدند، در دبیرستان "شهناز" و تالار "فردوسی" داشتیم. عمده کارهای آن را هم شخصی بنام "محمد سخن سنج" انجام می‌داد.»

او افزوده بود: «سال ۱۳۳۶ بود که به‌دلیل علاقه به کار هنری ترک تحصیل کردم. پدرم در آن زمان برای نصب ضریح حضرت زینب (س) عازم سوریه بود. پدرم آدم بسیار مذهبی بود و بدون هیچ قید و شرطی با فعالیت هنری من مخالفت داشت. زمانی هم که او از سوریه برگشت دیگر از آنها جدا شده بودم و با مادربزرگم زندگی می‌کردم. بعد از رفتن پدرم، آقای "محمد سخن‌سنج" با من تماس گرفت و گفت: «مکانی به نام "آژانس هنرپیشگان" روبه‌روی سفارت انگلیس درست شده است» و من هم ۲۳ تومانی را که مدرسه برای ورزش از ما گرفته بود، پس گرفتم و به آنجا رفتم و ثبت نام کردم تا به این وسیله وارد کار تئاتر و سینما بشوم. با حضور پدرم هرگز فرصت نداشتم که ادعای این را داشته باشم که وارد این کار بشوم. او هم مانند هر پدری از این موضوع هراس داشت که من منحرف شوم، یعنی تصورش این بود که این راه خوبی نیست. ما در "سلسبیل" خیابان کارون، زندگی می‌کردیم، روبروی کوچه ما سینما بود و هرگز من را برای خرید آنجا نمی‌فرستادند و حتی از آنجا عبور هم نمی‌کردیم، می‌گفتند: «آنجا محل عبور شیاطین است» ما هم می‌پذیرفتیم که آدمهایی که از آنجا عبور می‌کنند آدمهای خوبی نیستند. اما در واقع اینگونه نبود، شاید آن فرد منزلش آنجا بود یا نه همینطوری از آنجا عبور می‌کرد، مثل الان که مردم از جلوی سینما عبور می‌کنند، این حال و روز آن سنوات بود، ما به زحمت توانستیم خودمان را تبرئه کنیم.»

او درباره لحنش گفته بود: «آن موقع‌ها کسی به کسی نمی‌گفت: «صدایت خوب است». به نظرم خود فرد می‌فهمد که صدایش خوب است، جایش کجاست و حالا تا پرورش پیدا کند که بحث دیگری است. من زمانی به خاطر اینکه قاری‌ قرآن بودم تحسین شدم. در مدرسه اسلامی درس می‌خواندم و هر روز هشت صبح پشت میکروفن می‌رفتم و ۱۰ دقیقه قرآن می‌خواندم. پدرم آن زمان از همه قاری‌های ایران بالاتر بود. پدرم زمانی که زنده‌یاد صبحی زنده بود، چند بار به رادیو دعوت شد و در مکه در مسجدالحرام اذان و قرآن خوانده بود و این تلاوتش مورد تایید قرار گرفته بود. لهجه، لحن، ادای صرف و نحو او و تلفظش و مفاهیمی که در قرآن هست، در ما هم به طریق اولا محرز شد. برادرم فریدون که دو سال از من کوچکتر و من، صدایمان در قرائت قرآن خوب بوده و هست.»

اسماعیلی درباره نخستین تجربه دوبله‌اش گفته بود: «آقای زمانی یک فیلم فرانسوی را دوبله کرد و از من هم به‌عنوان کسی که در فیلم‌ها "سیاه لشکر" است و ضمنا باید با این کار آشنا بشود برای اولین‌بار استفاده کرد. در آن فیلم زنده‌یاد زندی، فهمیه راستکار، آقای زندی‌نژاد، حیدر صارمی، آقای مانی، آقای بنایی، منصور متین و ایرج دوستدار به عنوان دوبلور حضور داشتند. در اولین کارم که هرگز اکران نشد و اگر هم شد من آن را ندیدم، به جای یک عکاس صحبت کردم که خودم او را نمی‌دیدمش. اصلا این کار را نمی‌شناختم و کم‌کم با آن آشنا شدم. من صحبتهای یک عکاسی را که دو جمله داشت می‌گفتم و مرحوم ایرج دوستدار به پشتم می‌زد که دیالوگ را بگویم و در زمان نمایش آن فیلم، چون چهار تا عکاس در آن بودند، متوجه نمی‌شدم کدام‌شان من هستم. خیابان بهار روبه‌روی بیمارستان "شهربانی" استودیویی بود که برای ‌اولین‌بار در آن استودیو کار کردم. استودیوی دیگری هم در کوچه تئاتر فردوسی به نام "دی سی آی" بود که یک آمریکایی به نام "مستر نایمن" در آنجا کارهای فنی را انجام می‌داد. بنده از سال ۳۶ نقش‌های کوتاه و نقش دوم و سوم را می‌گفتم. در سال ۳۸ و ۳۹ که دبیرستان می‌رفتم، جز اولین فیلمهایی که حرف زدم "اوکی کرول" بوده که با آقای "عطااله کاملی" کار کردم. ایشان قبل از من فعال بودند. در استودیو سانترال در میدان ۲۴ اسفند کنار سینمای "سانترال"، سالن بزرگی بود که کار دوبله در آنجا انجام شد. قبل از اینکه من وارد این کار شوم فیلمهای "نورمن ویزدم" در آنجا دوبله می‌شد. سیامک یاسمی، منوچهر زمانی، عباس خسروانی و مرحوم زرندی کار می‌کردند و خیلی‌های دیگر که من نمی‌شناسمشان یا الان نیستند، مثل هوشنگ بهشتی، تقی ظهوری، ناصر ملک‌مطیعی، سارنگ، محتشم، ژاله علو و ...که به عنوان پایه‌گذاران دوبله ایران می‌توان از این عزیزان نام برد.»

او افزوده بود: «بعد از دوسال که نقش‌های کوتاه را می‌گفتم، در فیلم "دروازه‌های پاریس" به مدیریت دوبلاژ علی کسمایی که کمک زیادی به من کرد، نقش اول را گفتم. آن زمان مجددا برای تحصیل به دبیرستان می‌رفتم. این فیلم در واقع فتح‌باب بود و مثل بمب صدا کرد و همان زمان "پرویز دوایی" نقدی راجع به دوبله این فیلم در مجله فردوسی نوشت و در کار من و صدایم جست و جوی عجیبی داشتند که خودم متوجه آن نبودم. مطلب بسیار جالبی بود که از پشت تلفن برای من خواندند، خودم آن مجله را پیدا نکردم. بدین ترتیب یک سری دشمن پیدا کردم، ولی کار خوب راه خودش را پیدا می‌کند و جلو می‌رود. "دروازه‌های پاریس" یکی از کارهای شاخص من بود. بعد از این فیلم هم "قایقرانان ولگا" را کار کردم و "بن هور" در سال ۴۱ اوج کارم بود.»

اسماعیلی درباره دوبله فیلم‌های ایرانی گفت: «دوبله در ایران با فیلم های عربی و ترکی و در برخی موارد "هندی" شروع شد، بعد هندی‌ها این کار را گسترش دادند و فیلم های بیشتری وارد کردند، مثل الان که هم بنزین است و هم گاز دوگانه سوز؛ آن زمان هم فیلم دوبله و هم زبان اصلی بود، به همین دلیل تبلیغ فیلمها به زبان شیرین فارسی همیشه جذاب بود و هر کس به ذوق و شوق خودش آن را می‌گفت. اگر فیلمهای دوبله استقبال نمی‌شد هرگز کار دوبله دوام پیدا نمی‌کرد. فیلمها موفق بود و بر روی آنها بسیار دقت می‌شد. در ابتدا با سیستم "اپتیک" کار می‌شد، بعدها "مگنت" پیش آمد. همان آقای آمریکایی در "داریوش فیلم" آن را پایه‌ریزی کرد که پاشیدنی بغل فیلم یا نوار با مخارج کمتر باشد، ‌ قبل از آن با نوار ضبط سیمی که ریلها با سیمهای نازک که صداها روی آنها ضبط می‌شد، کار انجام شد، کم‌کم رفت جلو تا به جایی رسید که "مگنت" حاکم شد و گسترش پیدا کرد. به‌ندرت در سالهای نزدیک ۴۰ فیلمی را غیر دوبله می‌دیدیم، اگر هم بود به خاطر ادعای آنها بود که عده خاصی می‌خواهند فیلم را به زبان اصلی ببینند، بعد به سینما که می‌رفتیم بیشتر ردیف‌ها خالی بود، می‌گفتیم پس این مشتاقان کجا هستند که می‌خواهند فیلم را به زبان اصلی ببینند!؟ درحالی که روشنفکران خیلی عجول بودند اما کسانی هم مثل پرویز دوایی بودند که از این کار به جا و درست نقد و هم دفاع می‌کردند.»

او اعتقاد داشت سینما را برای دوره‌ای دوبله احیا کرد و در این زمینه گفته بود: «زمانی که فیلم های خارجی دوبله می‌شد، فیلم‌های ایرانی زمین خورده بود و کاری انجام نمی‌شد. در سال شاید ۱۵ تا فیلم هم ساخته نمی‌شد. به‌ اعتراف خودشان یکی از عواملی که کمک کرد، فیلمها دوباره پا بگیرد همین افرادی بودند که فیلم های خارجی را دوبله می‌کردند و این صداها کم کم رفت به گوش مردم رسید و این صداها را عینا روی پرسوناژهایی که در فیلمها دعوت می‌شدند و بازی می‌کردند منتقل کردند. از مرحوم فردین تا همین آقای ملک‌مطیعی و تعدادی از همین دوبلورها مثل آقای بهروز وثوقی بودند که وارد سینما شدند و مطرح شدند.»

مطالعه بیشتر