محمدتقی بهجت فومنی
اطلاعات شناسنامه ای
تاریخ تولد: ۱۲۹۵/۰۶/۰۲
تاریخ وفات: ۱۳۸۸/۰۲/۲۷
محل وفات: قم
محل دفن: حرم فاطمه معصومه (در مسجد بالاسر)
دلیل شهرت
عالم دینی
عرفای نامدار و از مراجع تقلید سرشناس شیعه دوازدهامامیعلت وفات
کهولت سن
ایست قلبیتوضیحات و جزئیات بیشتر
محمدتقی بهجت در شب جمعه ۲ شهریور ۱۲۹۵، برابر با ۲۵ شوال ۱۳۳۴ هجری قمری در خانوادهای دیندار، در شهر فومن واقع در استان گیلان، چشم به جهان گشود. کربلایی محمود، پدر وی، از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به کسب و کار، به رتق و فتق امور مردم میپرداخت و اسناد و قبالههای محلی به گواهی وی میرسید. پدرش همچنین از ذوق ادبی برخوردار بوده و در رثای اهل بیت به ویژه حسین بن علی شعر میسرود.
دربارهٔ نام بهجت خاطرهای از یکی از نزدیکان وی نقل شدهاست:
پدر ایشان در سن٢۶–٢٧ سالگی بر اثر بیماری وبا در بستر بیماری میافتد و حالش بد میشود به گونهای که امید زنده ماندن او از بین میرود وی میگفت: در آن حال ناگهان صدایی شنیدم که گفت: «با ایشان کاری نداشته باشید، زیرا ایشان پدر محمدتقی است.»
تا اینکه با آن حالت خوابش میبرد و مادرش که در بالین او نشسته بود گمان میکند وی از دنیا رفته، اما بعد از مدتی پدر آقای بهجت از خواب بیدار میشود و حالش رو به بهبودی میرود و بالاخره کاملاً شفا مییابد. چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج میگیرد و سخنی را که در حال بیماری به او گفته شده بود کاملاً از یاد میبرد. بعد از ازدواج نام اولین فرزند خود را به نام پدرش مهدی میگذارد، فرزند دومی دختر بوده، وقتی سومین فرزندش متولد میشود، اسمش را محمدحسین میگذارد، و هنگامی که خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت میکند به یاد آن سخن که در دوران بیماری اش شنیده بود میافتد، و وی را «محمدتقی» نام مینهد، ولی وی در کودکی در حوض آب میافتد و از دنیا میرود، تا اینکه سرانجام پنجمین فرزند را دوباره «محمدتقی» نام میگذارد، و بدینسان نام بهجت مشخص میگردد.
در ۱۳ سالگی پدرش که شوق وی به کسب علم را دید، او را همراه یکی از دوستان متمکّنش که قصد تشرف به عتبات عالیات داشت، به کربلا فرستاد. محمدتقی در سفر اول موفق به خروج از مرز نشد و مأموران مرزی به بهانه عدم همراهی والدین یا نداشتن جواز خروج، از ورودش به عراق جلوگیری کردند. اما چندی بعد، در جمادیالثانی سال ۱۳۴۸ ق.(۱۳۰۸ خورشیدی) در حالی که چند ماه بیشتر تا ۱۴ سالگی فاصله نداشت موفق به خروج از کشور شد. محمدتقی به منزل عمویش که در آن زمان مقیم کربلا بود، وارد شد و پس از حدود یک سال به مدرسه[؟] رفت و در حجره ساکن شد. محمدتقی در این سالها ادبیات عرب و بخشی از کتابهای فقه و اصول را خواند و در سال دوم سکونتش در کربلا، نزد جعفر حائری فومنی و با حضور پدر که به کربلا آمده بود، معمم شد.
دو چهره برجستهٔ علمی و معنوی حوزهٔ نجف تأثیر عمیقتری بر شخصیت محمدتقی بهجت گذاشتند: غروی اصفهانی (مشهور به کمپانی) و سید علی قاضی. وی سالها از محضر غروی اصفهانی بهره برد و در محضر درس او، پیوسته آموخت و نقد کرد و پیش رفت؛ بدان حد که در زمرهٔ بهترین شاگردان او درآمد. عارف نامی میرزا علی قاضی تأثیر بسیاری بر روش عرفانی و کسب مراتب معنوی او گذاشت. به واقع وی با ورود به نجف اشرف در سن هیجده سالگی، گمشدهٔ خویش را در وجود او یافت و سالها در محضرش، شاگردی کرد. سید علی قاضی نیز به این شاگرد خود عنایات ویژه داشت و از سر صمیمیت و محبت، او را «فاضل گیلانی» خطاب میکرد.
محمدتقی بهجت پس از شانزده سال اقامت در عراق در سال ۱۳۲۴ ش. (۱۳۶۴ ق.) به توصیه پزشکان و به دلیل بیماری به ایران بازگشت. مدت چندانی نگذشته بود که به پیشنهاد خواهر بزرگترش ازدواج کرد. چند ماهی را در فومن ماند تا اینکه تصمیم گرفت دوباره به حوزهٔ علمیهٔ نجف برود. اما این بار بر آن شد که در مسیر راه و همزمان با پرداختن به امور گذرنامه، چندی در شهر قم ساکن شود، تا با حوزه علمیه قم آشنایی بیشتری پیدا کند، سپس عازم نجف گردد. بدینرو در شوال سال ۱۳۶۴ ق. برابر با ۱۳۲۴ خورشیدی، عازم قم شد. بیش از چندی از حضورش در قم نگذشته بود که در ۲۸ صفر سال ۱۳۶۵ ق.، برابر با سال ۱۳۲۵ ش. پدر خود را نیز از دست داد. ماههای سکونت در قم با خبرهایی ناگوار که از نجف میرسید، همراه بود؛ درگذشت سید ابوالحسن اصفهانی در ذیالحجه ۱۳۶۵ ه. ق؛ و میرزا علی قاضی در ربیعالاول ۱۳۶۶ ق. او را به سوگ نشاند.
این اخبار و فوت پدر، وی را برآن داشت که در شهر قم سکنی گزیند و در آنجا تحصیلات خود را با حضور در جلسات درس خارج کوه کمری و بروجردی (که چند ماهی از حضورش در حوزه علمیه قم نمیگذشت) ادامه دهد. وی در زمرهٔ برجستهترین افراد حاضر در درس آن مرجع قرار گرفت و خیلی زود بهعنوان یکی از مهمترین و دقیقترین مستشکلان درس او شناخته و انگشتنما شد. بدین روی، لب از نقد و اشکال علمی بست تا به چشم نیاید و بدو توجه نشود.
محمدتقی بهجت در ساعت ۱۴ و ۳۰ دقیقه روز یکشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸ در سن ۹۲ سالگی به علت ایست قلبی درگذشت. جنازه وی پس از تشییع انبوه مردم و اقامه نماز بر آن توسط جوادی آملی در حرم فاطمه معصومه (در مسجد بالاسر) دفن شد.
دربارهٔ نام بهجت خاطرهای از یکی از نزدیکان وی نقل شدهاست:
پدر ایشان در سن٢۶–٢٧ سالگی بر اثر بیماری وبا در بستر بیماری میافتد و حالش بد میشود به گونهای که امید زنده ماندن او از بین میرود وی میگفت: در آن حال ناگهان صدایی شنیدم که گفت: «با ایشان کاری نداشته باشید، زیرا ایشان پدر محمدتقی است.»
تا اینکه با آن حالت خوابش میبرد و مادرش که در بالین او نشسته بود گمان میکند وی از دنیا رفته، اما بعد از مدتی پدر آقای بهجت از خواب بیدار میشود و حالش رو به بهبودی میرود و بالاخره کاملاً شفا مییابد. چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج میگیرد و سخنی را که در حال بیماری به او گفته شده بود کاملاً از یاد میبرد. بعد از ازدواج نام اولین فرزند خود را به نام پدرش مهدی میگذارد، فرزند دومی دختر بوده، وقتی سومین فرزندش متولد میشود، اسمش را محمدحسین میگذارد، و هنگامی که خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت میکند به یاد آن سخن که در دوران بیماری اش شنیده بود میافتد، و وی را «محمدتقی» نام مینهد، ولی وی در کودکی در حوض آب میافتد و از دنیا میرود، تا اینکه سرانجام پنجمین فرزند را دوباره «محمدتقی» نام میگذارد، و بدینسان نام بهجت مشخص میگردد.
در ۱۳ سالگی پدرش که شوق وی به کسب علم را دید، او را همراه یکی از دوستان متمکّنش که قصد تشرف به عتبات عالیات داشت، به کربلا فرستاد. محمدتقی در سفر اول موفق به خروج از مرز نشد و مأموران مرزی به بهانه عدم همراهی والدین یا نداشتن جواز خروج، از ورودش به عراق جلوگیری کردند. اما چندی بعد، در جمادیالثانی سال ۱۳۴۸ ق.(۱۳۰۸ خورشیدی) در حالی که چند ماه بیشتر تا ۱۴ سالگی فاصله نداشت موفق به خروج از کشور شد. محمدتقی به منزل عمویش که در آن زمان مقیم کربلا بود، وارد شد و پس از حدود یک سال به مدرسه[؟] رفت و در حجره ساکن شد. محمدتقی در این سالها ادبیات عرب و بخشی از کتابهای فقه و اصول را خواند و در سال دوم سکونتش در کربلا، نزد جعفر حائری فومنی و با حضور پدر که به کربلا آمده بود، معمم شد.
دو چهره برجستهٔ علمی و معنوی حوزهٔ نجف تأثیر عمیقتری بر شخصیت محمدتقی بهجت گذاشتند: غروی اصفهانی (مشهور به کمپانی) و سید علی قاضی. وی سالها از محضر غروی اصفهانی بهره برد و در محضر درس او، پیوسته آموخت و نقد کرد و پیش رفت؛ بدان حد که در زمرهٔ بهترین شاگردان او درآمد. عارف نامی میرزا علی قاضی تأثیر بسیاری بر روش عرفانی و کسب مراتب معنوی او گذاشت. به واقع وی با ورود به نجف اشرف در سن هیجده سالگی، گمشدهٔ خویش را در وجود او یافت و سالها در محضرش، شاگردی کرد. سید علی قاضی نیز به این شاگرد خود عنایات ویژه داشت و از سر صمیمیت و محبت، او را «فاضل گیلانی» خطاب میکرد.
محمدتقی بهجت پس از شانزده سال اقامت در عراق در سال ۱۳۲۴ ش. (۱۳۶۴ ق.) به توصیه پزشکان و به دلیل بیماری به ایران بازگشت. مدت چندانی نگذشته بود که به پیشنهاد خواهر بزرگترش ازدواج کرد. چند ماهی را در فومن ماند تا اینکه تصمیم گرفت دوباره به حوزهٔ علمیهٔ نجف برود. اما این بار بر آن شد که در مسیر راه و همزمان با پرداختن به امور گذرنامه، چندی در شهر قم ساکن شود، تا با حوزه علمیه قم آشنایی بیشتری پیدا کند، سپس عازم نجف گردد. بدینرو در شوال سال ۱۳۶۴ ق. برابر با ۱۳۲۴ خورشیدی، عازم قم شد. بیش از چندی از حضورش در قم نگذشته بود که در ۲۸ صفر سال ۱۳۶۵ ق.، برابر با سال ۱۳۲۵ ش. پدر خود را نیز از دست داد. ماههای سکونت در قم با خبرهایی ناگوار که از نجف میرسید، همراه بود؛ درگذشت سید ابوالحسن اصفهانی در ذیالحجه ۱۳۶۵ ه. ق؛ و میرزا علی قاضی در ربیعالاول ۱۳۶۶ ق. او را به سوگ نشاند.
این اخبار و فوت پدر، وی را برآن داشت که در شهر قم سکنی گزیند و در آنجا تحصیلات خود را با حضور در جلسات درس خارج کوه کمری و بروجردی (که چند ماهی از حضورش در حوزه علمیه قم نمیگذشت) ادامه دهد. وی در زمرهٔ برجستهترین افراد حاضر در درس آن مرجع قرار گرفت و خیلی زود بهعنوان یکی از مهمترین و دقیقترین مستشکلان درس او شناخته و انگشتنما شد. بدین روی، لب از نقد و اشکال علمی بست تا به چشم نیاید و بدو توجه نشود.
محمدتقی بهجت در ساعت ۱۴ و ۳۰ دقیقه روز یکشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸ در سن ۹۲ سالگی به علت ایست قلبی درگذشت. جنازه وی پس از تشییع انبوه مردم و اقامه نماز بر آن توسط جوادی آملی در حرم فاطمه معصومه (در مسجد بالاسر) دفن شد.