جلال مقامی


اطلاعات شناسنامه ای

تاریخ تولد: ۱۳۲۰/۰۵/۰۲
تاریخ وفات: ۱۴۰۱/۰۸/۰۵
محل وفات: تهران، ایران
محل دفن:


دلیل شهرت

هنرمند

دوبلور، گوینده، مدیر دوبلاژ

علت وفات

بیماری

ایست قلبی

توضیحات و جزئیات بیشتر

جلال مقامی در دوم مرداد ۱۳۲۰ در تهران و در در خانواده‌ای اصالتاً اهل کاشان متولد شد. او درباره این دوران گفته بود: «اولین خانه‌ای که ما در آن زندگی می‌کردیم همراه پدر و مادر، طرف‌های منیریه بود. خانه‌ای گرم، صمیمی و باصفا. بعدها از خیابان منیریه نقل مکان کردیم و راهی خیابان لرزاده شدیم. پدرم اهل مسجد بود و می‌خواست خانه نزدیک مسجد باشد. در خیابان لرزاده، مدرسه‌ای به نام ادیب نیشابوری بودم و آنجا درس می‌خواندم و برای دوره دبیرستان، پدرم نامم را در دبیرستان حافظ نوشت که در بازار بود. چون پدرم بازاری بود می‌خواست مدرسه‌ام نزدیک محل کارش باشد تا ظهرها به مغازه او بروم و آنجا با هم ناهار بخوریم. بعدها از خیابان لرزاده کندیم به قول امروزی‌ها به طرف بالاتر. آن زمان خیابان سعادت‌آباد نامش چیز دیگری بود. بعد از آنجا هم چند سالی میرداماد بودیم تا این‌که آپارتمانی در مهرشهر کرج خریدم و ساکن شدم و هنوز هم اینجا هستم.»

فعالیت هنری را از سنین نوجوانی شروع کرد. او درباره ورودش به این عرصه گفته بود: «برادر ناظم مدرسه در ایتالیا فیلم دوبله می‌کرد و با این حرفه کاملا آشنا بود. به همین دلیل همیشه به من و دیگر همکلاسی‌هایم که کارهای نمایشی را ویژه اعیاد و مناسبت‌ها انجام می‌دادیم، کمک می‌کرد. او دوستی داشت به نام آقای حیدر صارمی که هم هنرپیشه تئاتر بود و هم در فیلم و رادیو کار می‌کرد. به یاد دارم در همان زمان، همین آقا -که خدا بیامرزدش- برنامه جانی دالر را در رادیو داشت. او یک روز به دعوت ناظم به مدرسه آمد و من همین که چشمم به او خورد به دلیل علاقه‌ای که به هنر داشتم، جلو رفتم و از او خواستم من را به تئاتر ببرد. او به من گفت هنوز کوچک هستم. آن زمان ۱۶سالم بود. به او گفتم پس اجازه بدهید بیایم و تمرینات شما را ببینم. او به من گفت بهتر است برویم دوبله فیلم. تلفنی به من داد و من زنگ زدم و یک روز رفتم استودیوی عصر طلایی. آنجا بیشتر هنرپیشه‌های تئاتر بودند که فیلم‌ها را دوبله می‌کردند. البته گویش‌شان برای دوبله عجیب بود، نه این‌که در تئاتر با صدای بلند حرف می‌زدند که صدایشان را مردم حاضر در صحنه بشنوند، آنجا هم با صدای بلند دوبله می‌کردند. همانجا با هنرپیشه دیگری آشنا شدم و او مرا به استودیویی دیگر برد و یک نقش بزرگ هم به من داد. همراه جوان دیگری شروع به دوبله کردیم. من به جای هنرمندی در فیلم صحبت می‌کردم که مرتب در شهرها در رفت‌وآمد بود و نمایش اجرا می‌کرد. همان زمان به مدیر دوبلاژ گفتم می‌خواهید صدایم را تغییر بدهم، چون هنرمند فیلم وقتی از شهری به شهری دیگر می‌رود نقش‌هایش متفاوت است، گاهی نقش جوان را بازی می‌کند و گاهی پیر. مدیر دوبلاژ با تعجب من را نگاه کرد و گفت: مگر می‌توانی؟! من هم گفتم بله و کارم را انجام دادم. بعدها راهی استودیوهای دیگر مثل ایران‌فیلم شدم که خانه سینمای فعلی است. در آن زمان در ایران فیلم، آثار سینمایی دوبله می‌شد. البته باید بگویم آن زمان استودیوهای دوبله شیفتی بودند. یعنی یک استودیو از ساعت ۹صبح تا یک ظهر، دیگری از سه ظهر تا هفت غروب و… کار می‌کرد. به همین دلیل می‌توانستم هم به مدرسه بروم و هم در دوبله فعالیت داشته باشم.»

او خاطره جالبی در سال‌های ابتدای فعالیتش گفته است: «همان سال‌ها که ۱۶و ۱۷سال داشتم به دلیل موفقیتم در دوبله، هوشنگ کاظمی برادر ژاله کاظمی -که خداوند هر دوی آنها را رحمت کند- از من برای یک برنامه رادیویی دعوت کرد که برای نیروی هوایی تهیه می‌شد. من همراه آنها و خانم شمسی فضل‌اللهی و آقای حمید منوچهری و خواهرش یک گروه بودیم و برای رادیو کار می‌کردیم. این اتفاق سال‌ها ادامه داشت و من به دلیل علاقه‌ای که به رادیو داشتم همزمان، هم در دوبله فعالیت می‌کردم و هم در رادیو. به همین دلیل در تمام این سال‌ها برنامه‌های متعددی همچون سرزمین نور، کتیبه، گفته‌ها و ناگفته‌ها، رنگین‌کمان، عصر بخیر تهران و… را در رادیو داشتم. بهترین برنامه‌ام هم سرزمین نور بود که به تاریخ اسلام و زندگی حضرت محمد(ص) اختصاص داشت. این برنامه، صبح‌های جمعه از رادیو ایران پخش می‌شد. نویسنده این برنامه هم حسین سرشار بود. این برنامه از آنجا که خیلی گل کرده بود و مردم دوستش داشتند، مورد توجه رهبری هم قرار گرفت و رهبر معظم انقلاب یک روز گروه ما را به خانه‌شان دعوت کردند تا تشویق کنند. در آنجا گپ‌وگفت صمیمانه با رهبر داشتیم.»

او همسر رفعت هاشم‌پور دوبلور پیشکسوت سینما و تلویزیون، و همچنین دایی شراره حضرتی، دوبلور، است.

مقامی استاد خود در دوبله را هوشنگ لطیف‌پور معرفی می‌کند و در سال‌های طلایی دوبلاژ، در فیلم‌های دوبله شده به مدیریت علی کسمایی، محمدعلی زرندی، عطاءالله کاملی، ایرج دوستدار، احمد رسول‌زاده، سعید شرافت و ابوالحسن تهامی گویندگی کرده‌است.

جلال مقامی اجرای برنامهٔ «دیدنی‌ها» به تهیه‌کنندگی غلامحسین میرزاده را بر عهده داشته‌است. پخشِ این برنامهٔ تلویزیونی از سال ۱۳۶۲ آغاز شد و به مدت ۱۲ سال ادامه یافت. این برنامه در آن سال‌ها که با دوران جنگ هشت‌ساله همزمان بود، روزهای یکشنبه از شبکهٔ دو پخش می‌شد و با اجرای جلال مقامی به یکی از محبوب‌ترین برنامه‌های تلویزیونی در ایران تبدیل شد. مقامی درباره این دوران گفته بود: «مردم عاشق تماشای این برنامه بودند. حتی من هم به واسطه این برنامه شهرت زیادی بین مردم پیدا کردم. باورتان نمی‌شود اما هنوز هم مردم من را به نام آقای دیدنی‌ها می‌شناسند تا جلال مقامی! (با خنده) من این همه فیلم مدیر دوبلاژ و دوبلور بودم و به جای هنرپیشه‌های زیادی صحبت کردم اما وقتی این برنامه روی آنتن آمد با آن به شهرت رسیدم. چون در آن زمان، برنامه‌های تلویزیون مثل الان خیلی متنوع نبود و در ساعات محدودی هم پخش می‌شد.»

این دوبلور و مجری تلویزیون درباره فضای آن دوران گفته بود: «نکته جالب این که متنی برای این برنامه نوشته نمی‌شد و خودم به دلیل تجربه‌ای که در دیالوگ‌های پس‌گردنی در دوبله داشتم، روی صحنه‌هایی که دوربین مخفی بود و تم کمدی هم داشت، بداهه می‌گفتم که برای مردم جالب بود. اما در مجموع اجرایم در برنامه خیلی هم سنگین و رنگین بود. نه مثل اجراهای امروزی که با هیاهو همراه است. البته قضاوت نمی‌کنم. آن زمان اجراها به این صورت بود و من هم با آن شیوه راحت‌تر بودم. به یاد دارم سر اجرای برنامه دیدنی‌ها، مدیر وقت شبکه دو به من تذکر داد و گفت: چرا در برنامه لباس‌های شیک می‌پوشم؟ چون در شرایط جنگ هستیم ممکن است مردم هوس کنند. من هم به او گفتم: خب چه اشکالی دارد. مردم هم لباس شیک بپوشند و من را هم با لباس شیک ببینند. در آن سال‌ها، لباس‌هایم را از اروپا می‌خریدم. خرج سفر به اروپا خیلی نبود. مثلا می‌شد با ۱۰هزار تومان رفت اروپا را گشت.»

مقامی در دههٔ شصت، مدیریت دوبلاژ مجموعهٔ تلویزیونی «مارکو پولو» را بر عهده داشته‌است. او در دوبلهٔ مجموعهٔ تلویزیونی «لبهٔ تاریکی» به‌جای شخصیت ‌رونالد ران کریون یکی از به‌یادماندنی‌ترین گویندگی‌های خود را به یادگار گذاشته‌است.

مقامی در سال‌های بعد از انقلاب، قبل از اینکه صدای سر صحنه در سینمای ایران باب شود، به‌جای سعید راد (مرز)، فرامرز قریبیان (آوار)، مجید مظفری (تیغ و ابریشم، کشتی آنجلیکا)، پرویز پرستویی (شکار)، اصغر همت (هزاردستان)، و… صحبت کرده‌است.

او گویندگی به‌ جای بسیاری از جوان‌های نقش اول سینما مانند رابرت ردفورد (بروبیکر، بوچ کسیدی و ساندنس کید، پابرهنه در پارک، تعقیب، سه روز کندور، نیش، همهٔ مردان رئیس‌جمهور)، عمر شریف (بالاتر از معجزه، بانوی مسخره، جاگرنات، دکتر ژیواگو، رولز-رویس زرد، شب ژنرال‌ها، طلای مَکِنا، لورنس عربستان)، وارن بیتی (بانی و کلاید، شکوه علفزار)، مونتگومری کلیفت (از اینجا تا ابدیت، اعتراف می‌کنم، رود وحشی)، ژان-پل بلموندو (آل‍‍پاگور، بورسالینو)، داستین هافمن (فارغ‌التحصیل، کابوی نیمه‌شب)، ریچارد چمبرلین (آسمانخراش جهنمی، در تلاطم زندگی) و ... .

همچنین در دههٔ هفتاد در مجموعه‌های تلویزیونی «ارتش سری» (برانت)، «پوآرو» (هستینگز)، «خانوادهٔ رابینسون» (رابینسون)، «شهر مرزی» (جک)، «هشدار برای کبرا ۱۱» (سمیر)، «مزد ترس» (عبدالرضا اکبری)، «پدرسالار» (خسرو شجاع‌زاده)، و… حرف زده‌است.

مقامی در دههٔ هشتاد، به‌عنوان گویندهٔ ثابت رابین ویلیامز شناخته می‌شد و در فیلم‌های متعددی (انجمن شاعران مرده، خانم داوت‌فایر، جومانجی، هملت، ویل هانتینگ خوب، مرد دویست‌ساله، بی‌خوابی، و…) به‌جای این بازیگر گویندگی کرده‌ است.

این پیشکسوت دوبله در سال‌های آخر حیاتش، به واسطه سکته امکان حضور در استودیو و دوبله را از دست داده بود: «همان‌طور که می‌دانید من سکته مغزی کرده‌ام و این بیماری خیلی سریع عصب‌های نقاط مختلف بدنم را از کار انداخت. عوارض این بیماری خیلی کند از بدنم خارج شد. خداوند چنین خواست که من مدتی بعد از این بیماری، قدرت تکلم را از دست بدهم و البته خدا را شکر هم اکنون مشکل تکلمم هم برطرف شده اما تن صدایم خوب نشده است. به همین دلیل دیگر پیشنهادهای کاری را قبول نکردم و از سال ۹۳ خانه‌نشین شده‌ام. ترجیح می‌دهم بیشتر در خانه باشم. البته قبل از آن‌که سکته مغزی کنم با رادیو البرز همکاری می‌کردم و برایم خیلی خوب بود، چون به مسیر خانه‌ام نزدیک بود اما سکته مغزی تمام برنامه‌هایم را به هم زد و همه انرژی‌ای که در بدن ذخیره داشتم را نابود کرد. این روزها مرتب مطالعه می‌کنم و دل‌مشغولی این روزهای من مطالعه است. شب‌ها هم موسیقی آرام گوش می‌کنم.»

مطالعه بیشتر